۱۳۹۳ اسفند ۸, جمعه

خود باوری برای ملت ها چه فایده ای دارد؟ - محمد آرمیان



بنام  الله مقتدر
بقلم :  محمد آرمیان
خود باوری برای ملت ها  چه فایده ای دارد؟

               فقط  ملت هائی که خود را باور دارند با عزت و خوشبخت و سر بلند زندگی می کنند این را قبل از هر چیز دیگری باید بدانیم.   ملت هائی که خود را باور ندارند ضمن اینکه محکوم به گذراندن  یک زندگی سر به زیرانه  و مطیعانه و چاپلوسانه  هستند بتدریج نابود خواهند شد. ملت بلوچ ملتی است که فعلا  در چنین وضعیتی قرار دارد و باید از این وضع تاسف بر انگیز هر چه  زودتر  بدر آید تا نابود نشود.

      عالم بلوچ هنوز نمی داند که خودش یک ملیت خدادادی و مخصوص بخود  دارد. سردار بلوچ  و تحصیل کرده بلوچ  و تاجر و بازرگان بلوچ  هنوز نمی دانند که خود دارای یک ملیت خدادادی  هستند  و حفظ این ملیت با  سعادت شان  رابطه تنگا تنگ دارد.  در اینجا این سئوال مطرح میشود که چرا این وضع تاسف بر انگیز  به وجود آمده است که ملتی  بطور کلی  از احساسات ملی خود خالی شده است؟

      خیلی از ملت ها  در برهه های خاصی از تاریخ زندگی خود  در مقابل ملت های متجاوز قوی تری مغلوب شده  و یکی دو قرن تحت کنترل یک ملت  اجنبی مسلط بر خود زندگی کرده اند به دلیل اینکه خود باوری  در آنها از بین  رفته و به زندگی غلامانه عادت کرده اند.  ولی در گذر زمان تعداد معدودی از افراد این ملت های محکوم  و خود باخته متوجه شده اند که خود دارای یک ملیت خدادادی و مخصوص بخود هستند و چرا باید تحت سلطه  ملت دیگری زندگی کنند.  همت مردانه همین چند نفر مصمم به  نجات و رهائی از بردگی  سبب شده است که  یک  ملت  به تمام معنی  محکوم،   به آزادی و خود سروری برسد.  چطور؟

این چند نفر آگاه که تصمیم به مبارزه و نجات از غلامی گرفته اند متوجه شده اند که علت اصلی قبول این محکومیت نا آگاهی  این ملت از حقیقت امر است و آن اینکه شستشوی مغزی شده اند  تا به آن حد که دیگر نمی دانند خود یک ملت مجزا هستند و این سرزمین با تمام امکاناتش متعلق به آنهاست که  توسط  یک ملت متجاوز دیگر غارت میشود. پس وقتی که ملتی حقی  برای خود قایل نیست معلوم است که مبارزه  برای  بدست آوردن آن نمی کند. انسانها زمانی دست به جدال و مبارزه  می زنند که بدانند کسی حقی از آنها را غصب کرده است  و گرنه هیچ کسی بی دلیل نمی جنگد.  برای ایجاد یک مبارزه  باید حقی را که از یک  ملت تلف شده است به او نشان داد.

      این چند نفر آگاه که وارد مبارزه برای رهائی ملت خود شده اند کار را  با آگاهی دادن به نسل جوان خود شروع  می کنند  و این کار پس از مدتی  تبدیل به یک برنامه منظم و بی وقفه میشود  و سبب میشود که  تعداد افراد آگاه شده به سرعت بالا رود و امید رسیدن به آزادی کم کم  تبدیل به یک باورجدی میشود و رسیدن به حق خدادادی خود  در مخیله  تک تک افراد جامعه زنده می گردد  و نهضتی برای رسیدن به حق تعیین سر نوشت پدید می آید که  برای همه افراد ملت  تبدیل  به یک هدف می گردد  و با همین روش است  که این حرکت به تدریج  تبدیل به  قیام عمومی مردم می شود و با همین نوع فعالیت  بوده است که  خیلی از ملت های محکوم به خودسروری و سر بلندی و آزادی  رسیده اند.

این راهی است که ملت محکوم بلوچ هم در پیش روی خود دارد و برای رهائی از این غلامی و مذلت و سر افکندی چاره ای جز مبارزه ندارد و این مبارزه شروع شده است و فعلا در مرحله آگاه سازی بسر می برد.  ما در نهضت عدالت بلوچستان مشغول همین کار یعنی آگاه کردن مردم مان هستیم تا باور کنند که خود یک ملت هستند و آزاد و سر افراز زیستن در سر رمین خود حق مسلم آنان است تا از این بگیر و ببند های خود سرانه ، کشتارهای خیابانی و بیابانی و اعدام ها و تحقیر ها و توهین های متکبرانه  و مغرورانه   ملت نژاد پرست فارس  نجات پیدا کنند.

مبارزه  برای نجات از ظلم و دفع  متجاوز یک حق مسلم  و خدادادی برای همه ملت هاست.  لذا از علمای کرام، سردار زادگان، قشر تحصیل کرده و دانشگاهی  و همه اقشار دیگر نقاضا میشود بخود آیند و به خاطر  آینده ای بهتر برای نسل های بعدی شان دست از این مصلحت پرستی آینده سوز بردارند و کار آگاه سازی را  در میان اطرافیان خود شروع کنند. همه به یکدیگر بگویند که بله  ما خود یک ملت هستیم  و مثل همه ملل دیگر دنیا حق تعیین سرنوشت داریم  و لذا بهر قیمتی که شده است  باید به خودمختاری برسیم.  وقتی که ملت مان به این مقدار آگاهی برسد دیگر مخبری مردم خود را به نفع دشمن متجاوز نخواهد کرد. دیگر در بسیج تفنگ دشمن را برای کشتن مبارزین ملت خود بدوش نخواهد گرفت.  دیگر گازوئیل کشی نخواهد کرد  بلکه  خواستار بیرون رفتن  متجاوزینی خواهد شد که همه کارها را در محیط زندگی او اشغال کرده اند  و او دیگر در زیر گلوله های دشمن برای سیر کردن شکم  خانواده اش گازوئیل کشی نخواهد کرد.  شاعر ها و تحصیل کرده های مان مداحی و چاپلوسی دشمن مسلط  بر خود را با افتخار نخواهند کرد بلکه بدون ترس و با همتی مردانه خواهند گفت همه  غیر بومی ها به شهرهای خود تشریف ببرند  و بگذارند که ما در سر زمین و شهر های خود راحت و در امنیت زندگی کنیم. این تقاضای غیر عادلانه ای نیست بلکه  حق مسلم یک  ملت است و باید به آن دست پیدا کند.

آری  ما در "نهضت عدالت بلوچستان "  در مرحله فعلی  مشغول آگاه کردن مردم مان هستیم  و این وظیفه ملی فرد فرد ملت بلوچ است که در این کار بسیار ضروری و لازم و رهائی بخش به هر طریقی که  می توانند مشارکت داشته باشند چون این کار متعلق به همه افراد ملت است  و ارث پدر آن تعدادی که هم اکنون  در نهضت  عدالت مشغول فعالیت هستند نیست.  نهضت عدالت بلوچستان یک حزب نیست که متعلق به افراد خاصی باشد بلکه  یک حرکت و جنبش عمومی و ملی است که همه افراد ملت را در بر می گیرد. پس در این صورت  همه به سوی  خود مختاری خود حرکت خواهیم کرد  و شعار محوری نهضت عدالت و ملت بلوچ فعلا  اینست:
 " خود مختاری حق ماست  "
  این شعار را در منازل  به بچه های خود یاد دهید.

  
        



نامه ای از دبیر کل "نهضت عدالت بلوچستان" به : رهبر جمهوری اسلامی ایران






باسمه سبحانه و تعالی

مورخه :  بیستم خرداد ماه 1385

حضرت آیت الله خامنه ای
رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران

در صورت احترام بعدالت برایت سلامت و موفقیت  آرزو میکنیم.

موضوع :  تقاضای رفع تبعیض از مردم بلوچ  و اجرای عدالت در بلوچستان تحت ستم

          پس ار تقدیم مراتب ادب و احترام،  توجه حضرتعالی را  به موارد ذیل معطوف داشته و امید میداریم که مورد عنایت  قرار دهید  تا آنچه را که جنابعالی در باب اجرای  عدالت در مملکت مرتبا به مسئولین امر سفارش و تاکید می نمائید و رسانه های نظام هم آنرا برای آگاهی مردم  با آب و تاب منعکس میکنند  از جنبه شعار خارج شده و شکل عملی بخود بگیرد.  چون در این باره  تا کنون حرف بیش از حد زده شده است و در عمل چیزی مشاهده نگردیده است.  اگر چنین کنید این عمل  تاثیر بزرگی در خوشنامی شما به همراه خواهد داشت و انسانی با صلاحیت های فوق العاده همچون جنابعالی شایستگی آنرا دارد که در پایان کار خوشنام از این دنیا برود و تاریخ برایش قضاوتی مثبت کند و ما هم برایتان آرزوی موفقیت در اجرای عدالت و خوشنامی داریم :

1-  این یک حقیقت بسیار واضح و غیر قابل انکار  است که بخشی از بلوچستان در داخل مرزهای ایران قرار دارد و مردم آن به لحاظ قومی یا هویت اصیل و خدادادی خود بلوچ هستند و به لحاظ مذهبی هم اهل تسنن حنفی می باشند فلذا تقاضای  عدالت اینست که این دو مورد بسیار مشخص برای همه مردم جهان برای حضرتعالی و مسئولین امر در نظام شما هم  مشخص باشد و هیچ گونه ابهامی درآن قاطی نشود و اگر نظام شما حقیقتا برای عدالت احترامی قایل است در این صورت لازم میگردد که این دو ویژگی طبیعی ما  را که از حقوق اساسی همه انسان ها در جهان است دیگر به صورت جرم نه بینید و حقوقی را که در دنیای متمدن  به این دو ویژگی تعلق میگیرد محترم شمرده و رسمیت بخشید و از این پس از تهاجم و تعرض به آن پرهیز نمائید و این خواسته ما خواسته دقیق عدالت است اگر به آن عمل شود در مجموع به نفع نظام خواهد بود.

2-   جناب خامنه ای،  شما نه سیصد سال بلکه همین سی سال قبل آدمی ساده و در ردیف ما ها  بودید و بر علیه مظالم شاه همانند ما  سنگ عدالت به سینه می زدید و خود را یک مبارز راه حق و انصاف می دانستید و خدا خواست که شما به این مقام و درجه برسید " ماشاء الله کان و ما لم یشاء لم یکن" و در این مملکت برای مدتی فعال مایشاء و صاحب قدرت مطلقه گردید. حالا چه شده است که در رابطه با خالق و مخلوقاتش این همه احسان فراموش شده  و حقایقی را که در درون مرزهای کشورت می گذرد نمی بینید و نشه این قدرت مؤقت  شما را بر آن داشته است که دیگر فرق بین عدل و ظلم را تشخیص ندهید  و با دستگاه عریض و طویل تبلیغاتی خود جای ظلم و عدل را عوض کرده اید، عدل را ظلم و ظلم را عدل می بینید.  شما که از سوی خدا این همه قدرت نصیب تان گردیده است چه نیازی به دروغ پردازی و منافقت دارید که باعث بد نامی انسان میشود !؟  امروز شما انسان بزرگی هستید و همه قدرت مملکت بطور مطلق در دست شماست اکر به خواهید می توانید عدالت را در مملکت تنفیذ نمائید و اینکه چرا این کار را نمی کنید خود باعث شده است که یک علامت سئوال بزرگ در مقابل شخصیت تان قرار گیرد و جویای حقیقت شود. آیا شما آنقدر بزرگ و توانمند هستید که حقیقت را تحمل کنید و خود را با آن انطباق دهید؟ جناب خامنه ای،  شما برای دنیای تان به همه چیز رسیده اید و اگر در باقی مانده عمرتان کمی بفکر آخرتتان هم باشید ضرری نخواهید کرد بلکه حقیقتا خیلی به نفع تان خواهد شد.  شما خود یک روحانی هستید و به دیگران درس آخرت میدهید پس چه شده است که خود آز آن غافل مانده اید؟  چرا کاری را که خدا از شما راضی شود نمی کنید و جلو ظلم و زورگوئی و چپاولگری و آدمکشی  را در مملکت  که از سوی مامورین خودمختار  شما صادر می شود  نمی گیرید، آیا خودتان میدانید که برای رضای چه کسی  یا چه مرجعی دارید کار می کنید که در مقابل این همه فساد به عنوان زعیم این مملکت از قدرت مطلقه تان  استفاده  نمی کنید و این امرکه مملکت بطور جدی دارد بسمت قهقرا میرود براستی شما را نگران نمی کند؟ ای سکاندار کشتی ایران، این کشتی دارد غرق می شود، آیا بگذار بشود و این امر برای شما مهم نیست!؟  این قدرت تسلیحاتی بزرگی  که برای خود درست کرده اید شما را از درک و توجه  به خیلی از حقایق موجود در این مملکت باز داشته است و فکر می کنید که  با آن هر کاری که بخواهید می توانید انجام دهید و این فقط یک مدهوشیست که بین شما و حق خیلی فاصله ایجاد کرده است، بهوش که امور مملکت به دست دزدان و گرگان و غارتگران و دروغ پردازان و حقه بازان است که با همین تسلیحات شما ملت را خفه کرده  و در حال سرکوب نگه داشته اند  و بوسیله همین قدرتی که در اختیار دارند،  درحق مردم دارند جنایت می کنند و لذا متوجه باشید  جنایات ریز و درشتی را که این مامورین شما با استفاده از قدرت نظام امروز در نقطه نقطه ایران  دارند مرتکب می شوند در نهایت همه به حساب نظام و  شما که رهبراین نظام هستید گذاشته میشود، آیا این برای شما امری توجه طلب نیست؟ اگر هست همت کنید جلو ظلم را در تمامی اشکالش بگیرید و  به آنچه که در ذیل میآید اگر به آن عنایت لازم بشود همه  مشکلات  غیر ضروری  حل خواهد شد.  شما زمانی که خود هنوز بقدرت نرسیده بودید کسانی را که دست شاه را می بوسیدند مورد انتقاد قرار می دادید و آدمهای کثیفی می دانستید اما امروز هر سیاه دل و بد باطن و خوش ظاهری که دست تان را می بوسد از این عملش لذت می برید و از چنین اشخاصی خوش تان میآید و امور مملکت را بدست همین گونه افراد می سپارید که برای مردم هیچ رحمی در دلشان نیست و فقط بفکر جمع مال و ثروت و منافع شخصی خود هستند و مشاهده شده است که  شکایات مردم را در مورد خلاف کاری  این اشخاص اصلا  مورد توجه  و رسیدگی قرار نمی دهید.  حضرتعالی این طرز عمل خود را چگونه توجیه میکنید و قضاوت منفی  دادگاه خلق و رای عامه را در مورد خود چگونه سد باب کرده و خود را تبرئه می نمائید؟ چون فردا که قدرت قهریه شما از سر ملت  تحت ستم بر می خیزد این مردم بدون پروا و صریح در مورد شما  قضاوت خواهند کرد و از بابت رنجی که از سوی کارگزاران نظام شما  برده اند سخن ها خواهند گفت و لعنت ها خواهند فرستاد  و گنبد و بارگاهی را که پس از مرگ دست بوسان شما  برای تان  درست خواهند کرد بدون کمترین تردیدی با خاک یکسان خواهند کرد پس شما قبل از رسیدن به چنان مراحلی همین امروز که قدرت دارید چاره کار را بکنید و چاره کار هم تنها اجرای عدالت و کوتاه کردن دست دزدان دست بوس و چلپلوس از سر ملت است.

3-  جناب خامنه ای، شما که یک روحانی هستید بدون شک معنی این آیه کریمه را که در قران مجید  موجود می باشد و سخن خدا با بنی نوع انسان است میدانید که میفرماید   "یِِّا اّیَُهّا النََّاس اِنَّا خّلّقنّاکُم مِن ذّکّرٍ وّ اُنثّی وّ جّعّلنّاکُم شُعُوبّّا وّ قّبّائِلّ لِتّعّارّقُوا،  اِنَّ اّکرّمّکُم عِندّ اللهِ اّتقّاکُم... "  معنی آنرا برای آنهائی که نمی دانند ترجمه میکنم یعنی : ای مردم ما شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و آنگاه بشکل ملتها و قبائل درآوردیم  تا یکدیگر را بشناسید و در این مورد بهترین شما در نزد من همان هائی هستند که این کار شناسائی را انجام دهند یعنی به حقوق یکدیگر تجاوز نکنند بلکه آنرا محترم شمرده و برسمیت به شناسند.  با سخنی واضح تر اینکه خداوند می فرماید که من انسان ها را بصورت اقوام در همسایگی  یکدیگر قرار داده ام تا یک دیگر را با حفظ حقوق به شناسند و در اینکار هرکس یا هر قومی  که تقوای بیشتری از خود نشان دهد یعنی نسبت به رعایت حقوق دیگران بیشتر اهتمام ورزد  نزد من خدا محترم تر و مقرب تر خواهد بود.  پس اقوام مختلف بر پشت این کره زمین در همسایکی یکدیگر از سوی خداوند در مضان آزمایش قرار دارند تا معلوم شود با پیشه کردن تقوا و قانع شدن بحقوق خود عدالت را رعایت میکنند و یا اینکه نسبت به این حکم خدا بی پروا شده و  عدالت را زیر پا گرفته و به حقوق همسایگان تجاوز کرده و وارد محدوده ظلم و غضب خدا می گردند.  جناب خامنه ای، به بینید شما خود را یک مسلمان می دانید وملیارد ها تومان پول مردم این مملکت را که بیشتر شان زیر خط فقر زندگی می کنند در گوشه و کنار جهان سخاوت مندانه به این و آن می بخشید  که همین ادعای تان را جوری به اثبات برسانید و اسم نظام تان را هم جمهوری اسلامی گذاشته اید اما این را همه می دانند که  مسلمان بکسی می گویند  که همه قرآن را قبول داشته باشد و ما از شما به عنوان یک رهبر مسلمان می خواهیم که در مورد ما واحد های قومی در درون مرزهای ایران که در همسایگی قوم فارس قرار گرفته ایم  فقط به همین یک آیه قرآن عمل نمائید تا کلی از مشکلات ما، شما و نظام تان و تمام مملکت به برکت رعایت همین یک حکم اسلامی حل شود.  حالا بخاطر اثبات مسلمانی خود هم که شده جناب خامنه ای  لازم می گردد که به این خواسته خدا و این  آیه شریفه قرآن مجید عمل نمائید و خود را در دایره تقوا و اسلام  و مقربین خدا قرار دهید. اگر ملاحظه این حکم خدا را بکنید اجراء و قانونی کردن  بند های  ذیل به عنوان رعایت عدالت در مملکت بر شما واجب می گردد و همین امر رهبری شما را به حیث یک رهبر مسلمان مشروعیت خواهد بخشید.  در غیر این صورت مشروعیت رهبری از شما سلب خواهد شد و ادامه زورمدارانه آن دلالت بر دیکتاتوری و ظالم بودن و زورگوئی شما را خواهد کرد  و در چنین وضعی قیام ملت بر علیه شما امری مشروع خواهد شد و امید است که شما به عنوان یک مسلمان خوب و  یک انسان فرزانه اجازه نخواهید داد که کار به این مرحله حساس و غیر مطلوب  برسد.

4-  ما ملت بلوچ همانند ملت أذری، ملت کرد، ملت عرب، ملت ترکمن خود را ایرانی میدانیم چون شناسنامه ایرانی داریم و تقاضای عدالت اینست که در این مملکت  با ملت فارس متساوی الحقوق شویم و سیاست امحاء هویت خدادادی ما ملت های فوق الذکر توسط ملت فارس سیاستی نه فقط غلط بلکه سیاستی بسیار ظالمانه است چون ناقض کامل حکم خدا در این مورد است.  طبق حکم صریح خداوند همه انسان ها بر پشت این کره زمین که به شکل مجموعه های قومی زندکی می کنند از حقوق اساسی شان است که با حفظ هویت خدادادی خود زندگی کنند تا مورد شناسائی قرار گیرند ولی با سیاست هائی که نظام جمهوری اسلامی در دست اجراء دارد تا نیم قرن دیگر این ملت ها در شکم ملت فارس هضم خواهند شد یعنی دیگر قابل شناسائی نخواهند بود و به همین می گویند نسل کشی بشکلی مزوَرانه و غیر محسوس.  این برنامه نسل کشی را در ایران  رژیم  پهلوی شروع کرد و نظام جمهوری اسلامی شما هم  دارد آنرا تکمیل میکند.  پس فرق نظام شما با نظام شاهنشاهی چیست؟ جز اینکه جای افراد عوض شده است دیگر چه فرقی حاصل شده است؟ آنوفت افرادی بدون عمامه امور مملکت را در اختیار داشتند و ظلم می کردند  و حالا افرادی دیگر جای آنها را گرفته  و همان کارهائی را دارند می کنند که آنها می کردند فرقش فقط اینست که آنها عمامه نداشتند و اینها عمامه دارند و به خاطر همین عمامه هر کار خود را اگر ظلم مطلق هم باشد مقدس می دانند، چه عجب!  ظلم ظلم است  آنرا یک نظام شاهنشاهی بکند ، یک نظام جمهوری اسلامی بکند، یک نظام سکولاریست بکند، یک نظام سوسیالیست بکند و یا یک نظام ناسیونالیست بکند مردم مزه اش را بطور یکسان احساس میکنند.   آیا ظلم به نام اسلام که باشد شیرین و به نام غیر اسلام باشد تلخ است!؟  ظلم ظلم است و هر آنچه که از آن تولید می شود رنج و عذاب برای مردم است.   در نابود کردن  ایران و مردمش  رژیم شما  با رژیم پهلوی هیچ فرقی ندارد چون در امحاء نسل کرد، نسل بلوچ، نسل عرب، نسل آذری و نسل ترکمن بطور یکسان عمل کرده اید. شما که این همه خود را عاقل می دانید چرا به حقایق توجه ندارید یک حقیقت اینست که   در دنیا تعداد کشورهای چند ملیتی زیاد است و همه کشورهائی که امروز پیشرفت کرده اند و مردم شان خوشحال زندگی می کنند همان کشور هائی هستند که به واحدهای قومی در درون مرزهای کشورشان خود مختاری منطقه ای داده اند تا بطور طبیعی و فطری بر اساس روایات تاریخی و میراث  فرهنگی  و ضوابط اقلیمی خود زندگی کنند و بر اساس قوانین و قواعد عادلانه ای  با مرکز در ارتباط باشند.  در آن کشورهای پیشرفته هیچ قوم قوی تری  سعی نکرده است که سلطه خود را در درون کشور بر دیگر اقوام و همسایگان خود چنان نافذ کند که تمام آزادی های اساسی آنها  را  مانند جمهوری اسلامی  از آنان سلب  کرده و به صورت برده درآورد و حکام عاقل آن کشورها با اتخاذ سیاست های عاقلانه و عادلانه و منطقی  و دادن خودمختاری به واحد های قومی در کنار خود امکان هرگونه کشمکش داخلی و درگیری با یکدیگر را از میان برده اند و بدین گونه توانسته اند همه امکانات شان را در راه ترقی و تعالی خود و کشورشان  بکار گیرند و نه اینکه آنرا  در راه سرکوب و کشتار و غارت کردن  یکدیگر همان چیزی که امروز در ایران وجود دارد بکار برند و این روش غلط  شما  در اداره مملکت نه تنها که هیچ ترقی و پیشرفت و سعادتی را برا ی مردم این  کشور به همراه نخواهد داشت بلکه همه چیز این مملکت را نابود خواهد کرد و توقع مردم هر کشوری  از حکومت های شان اینست که در جهت ترقی و خوشخالی شان کار کنند و نه در جهت نابودی و بدبختی شان و حالا شما از این دو راه کدام راه را انتخاب می کنید، راه منطق و عدالت و خوشبختی مردم  تان  را یا راه قلدری و سرکوب و شقاوت و بدبختی شان  را؟ اگر راه عدالت و منطق و تقوا مورد نظر حضرتعالی باشد که حتما هست در این صورت  ایجاب میکند که با بکار گرفتن قدرت مطلقه خود  شرایط لازم را برای اداره مملکت به شکل فدرالیسم فراهم فرمائید و این خوشنامی بزرگ  را برای همیشه در دفتر تاریخ برای خود به ثبت برسانید چون با انجام این کار ریشه بی عدالتی عملا در مملکت کنده خواهد شد و این اقدام شما  از نظر همه مردم ایران  و همه مردم جهان  اقدامی بسیار مهم و ایده آل و تاریخی خواهد بود. و شما اگر این کار را نکنید مطمئن باشید که دیگرانی این کار پُر اهمیت را به نفع خود خواهند کرد.

5-   جناب خامنه ای، نظام شما در طول این بیست و هفت سال گذشته سیاست های بسیار پُرتبعیض و ظالمانه ای را در مورد مردم بلوچ و بطور کلی بلوچستان به اجرا درآوره است که حقیقتا از حد تحمل خارج بوده است و غلط رفتاری  مامورین نظام شما  اصول عدالت را در این منطقه طوری بهم ریخته است که در زمره فجابع تاریخی محسوب میشود و امکان هر گونه سازگاری با مامورین موجود شما در بلوچستان  دیگر از بین رفته است  و شما اگر بفکر تعدیل این وضعیت فاجعه آمیز  نیفتید در آینده ای نزدیک وضع بسیار وحشتناکی بوجود خواهد آمد که منتج به چالش های بسیار بزرگی برای نظام شما خواهد شد  لذا توصیه میشود که مسایل سیاسی اجتماعی را در این منطقه  با وسایل نظامی حل نه فرمائید چون در این صورت نه تنها حلی درکار نخواهد بود بلکه مشکل اندر مشکل خواهد شد و آئینه تاریخ در پیش روی همه ما و شما  قرار دارد  که این روش هرگز کارآئی و نتیجه مثبت  نداشته است  و اگر فقط  رفتار قلدرمنشانه امریکا را در ویتنام زیر ذره بین قرار دهیم  درسی آموزنده  خواهد  داد  بهمه چون امریکا بیش از بیست سال شب و روز بر مردم مظلوم و فقیر و بی دفاع ویتنام بمب بارید تا آنجا را تحت سلطه خود داشته باشد ولی آخر کار دست از پا درازتر مجبور شد آنجا را ترک کند  و این مردم مقاوم را بحال خود بگذارد و حالا شما هم که قلدری تان با مردم خودتان کمتر از قلدری امریکا با مردم ویتنام  نیست  قبل از آنکه همه ثروت مملکت را تبدیل به بمب کنید و آنرا بر روی واحد های قومی مملکت تان به ریزید بهتر است در این باره  فکر کنید و در سیاست های تان تجدید نظر بفرمائید در این صورت در دنیا به خوشنامی خواهید رسید و در آخرت هم  بار گناهان تان هنگام حضور در پیشگاه عدل الهی حتما سبکتر خواهد شد.

6-  جناب خامنه ای، زابلی ها  با حمایت بی دریغ نظام شما  در عرض این بیست وهفت سال گذشته در حق مردم بلوچ بیش از حد بی چشم روئی کرده و به مال و جان این مردم تجاوز نموده و با این مردم رفتاری زورگویانه و تحقیر آمیز داشته اند و اگر حمایت شما در پشت اینها نبود  جرات چنین رفتاری را با مردم بلوچ هرگز نمی کردند لذا  تقاضای ما اینست که  شما  دست از این تبعیض تحقیرآمیز در حق مردم بلوچ  بردارید و لطف بفرمائید  همه زابلی ها را از بلوچستان به سیستان زادگاه خود شان منتقل نمائید  و در انجا هر پُست و سمت و مقامی  که به آنها میدهید ما هیچ اعتراض نداریم و نه خواهیم داشت چون این حق مسلم انهاست که در منطقه خود صاحب حق باشند  ولی ماندن آنها در بلوچستان  از این پس مورد اعتراض شدید ما مردم بلوچ است و این حق هر کسی است که مهمان زورگو را از خانه اش اول با خواهش  بیرون کند  و اگر نرفت با تودهنی و اگر باز هم نرفت با تبر و کارد و کلاش   و اگر جنابعالی  به عنوان حاکم کشور این کار را با ابزارهای قانونی انجام دهید خیلی بهتر خواهد شد  و اگر انجام  ندهید مردم بلوچستان مجبور خواهند شد آنرا در جائی که قانون، منطق، دمکراسی و آزادی بیان  وجود ندارد  با ابزارهای غیر قانونی انجام دهند ولی  دفاع از حق و  کرامت خویش نه تنها که امری غیر قانونی نیست بلکه امری بسیار ضروری و مشروع ، منطبق با حق و منطبق با  تقاضای عدالت است. اگر نظام شما در نهان خود قانون سرش نشود  مردم تحت ستم و تحت تحقیر بلوچ برای رسیدن به شرایطی عادلانه در زادگاه خود  دست بهر اقدامی خواهند زد  حتی اگر شما به جای بیست هزار نفر نیروی نظامی دویست هزار نفر را مامور حفاظت از طلم در این منطقه  به کنید.

7-  برای تخلیه بلوچستان از زابلی های ضد عدالت  و رفتن آنها به زادگاهشان از سوی  امیر عبدالمالک بلوچ رهبر انقلابی  بلوچستان از قرار معلوم مهلتی سه ماهه منظور کردیده است تا حکومت این تقاضای بحق مردم بلوچ را خود به اجرا درآورد و با این اقدام مثبت  خود امکان هر گونه خشونتی در این رابطه را عملا از بین ببرد و اگر حکومت برای این تقاضای به حق و عادلانه مردم بلوچستان اهمیتی قایل نشد آنگاه تمامی این مردم دلیر وغیور برای احقاق حق و رفع ستم از خود طبق دستور رهبر عدالت خواه و جان برکف شان عمل خواهند کرد و تا به تمام آن حقوقی که تحت عنوان عدالت قرار می گیرند نرسیده اند دست از مبارزه نخواهند کشید و در این میدان عمل برای رسیدن به عدالت  طبق تبلیغات رسانه های شما  دیگر کسی دزد و اشرار و قاچاقچی و عامل اسرائیل و امریکا نیست بلکه مردم شدیدا تحت ستمی هستند که در خانه شان  برای رفع ظلم و احیاء کرامت انسانی خویش دست به اسلحه برده اند.  امیر عبدالمالک بلوچ بر خلاف تبلیغات گسترده ای که رسانه های شما براه انداخته اند آدمی خشن و جنایتکار نیست بلکه انسانی کاملا  انسان و رحمدل و عادل و اهل منطق است  و خشونتی را که ظاهرا از ایشان  دیده میشود تنها عکس العمل بسیار کوچکی است که در مقابل جنایات جورواجور و مکرر زابلی های اسلحه بدست در حق مردم بلوچ روا رفته است. تا رسیدن به عدالت کامل رهبری عدالت خواهانه و مخلصانه و فاطعانه  ایشان  بدون کمتری  شبهه و تردیدی  مورد تائید تمامی مردم بلوچستان است و هرگونه اتهام نادرست و ناروائی را در مورد این شخص از سوی هرکس و هر جناحی که باشد پیشاپیش باطل اعلام میکنیم  و همراه با تاکید بیشتر  هر نوع حرکت منفی،  مخالفت و تبلیغات معاندانه و  تفرقه آمیز  را در مورد رهبری این شخص  که مجموعه صفات یک رهبر کامل و حقیقی را دارد و پس از نیم فرن انتظار در بلوچستان ظلمزده  ظهور کرده است  از هر سمت و سوئی که باشد بشدت رد کرده و به دیوار می کوبیم  تا در سایه مجاهدت های بی دریغ و مخلصانه این بزرگمرد تاریخ بلوچستان به عدالت برسیم. جناب خامنه ای،   مردم بلوچ بخشی از ملت بزرگ ایران هستند و جنابعالی رهبر این مملکت هستید اگر بخواهید قدرت آنرا دارید که عدالت را بدون خشونت و خونریزی در کشور پیاده کنید و تنها راه عملی  آن اعطای  خودمختاری ایالتی به واحد های قومی در درون مرزهای ایران است و امیدواریم که خداوند این توفیق را که حامل نیک نامی بزرگی برای حضرتعالی خواهد بود بشما عنایت فرماید.

8-  جنابعالی بنده را کاملا می شناسید چون در اوایل انقلاب من در رابطه مستقیم با حضرتعالی برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی که فکر می کردم بزرگترین هدفش اجرای عدالت است کار می کردم و اگر حقیقتا عدالتی درکار می بود الآن من حقا می باید در دست راست شما جای می داشتم و برای اجرای عدالت در بلوچستان ظلمزده  به شما مشورت می دادم تا جلو هر گونه تبعیض مجددی  را در مورد مردم بلوچ که از سوی نظام شاهنشاهی دیده بود بگیرم ولی بدلیل سه  عیب طبیعی و خدادادی " بلوچ بودن ، سنی بودن و عدالت خواه بودن "  نه تنها که در دست راست شما جای نگرفتم بلکه مامورین متعصب و بی خبر از تمامی حقوق بنیادین یک انسان در بلوچستان بازی هائی به سرم در آوردند که امکان ماندن در خانه و زادگاه برایم نه تنها مشکل بلکه غیر ممکن هم شد. یک هیئت از مامورین اطلاعاتی شما در سال 1380 تحت کوششهای دامنه داری برای تامین دادن من به امارات متحده عربی  آمدند و در حین مذاکره من به اینها گفتم که  شما آدمهای بسیار نابابی هستید، چون  ظاهر و باطن تان فرق میکند و قلب انسان از قول و قرار تان مطمئن نمیشود، خداوند اگر قوم ما را در قاره افریقا آنجائی که مردم جلو چشم همدیگر از گرسنگی می میرند قرار میداد به مراتب بهتر از این بود که در همسایگی شما قوم فارس قرار داده است . ابراهیمی نامی گفت که چرا افریقا و  جائی در اروپا را رای خودتان  آرزو نمی کنید به ایشان گفتم شما از بس که در حق ما ظلم کرده اید ما به افریقایش هم راضی هستیم.  اینها قرار شد که  صد مملیون تومان بابت خساراتی که من ادعایش را می کردم  بمن بدهند و مجوز نشر یک ماهنامه هم جزء شرایط مان بود  ولی اینها نه تنها که به هیچ یک از وعده های خود وفا نکردند و نتیجه آن مکاتبات متعددی شد که من با آنها انجام میدادم  ولی جز اتلاف وقت  هیچ  نتیجه دیگری حاصل نشد  و اینها به اتهام اینکه من در نامه هایم به آنها توهین کرده ام  مرا  به  دادگاه و قضات آله دست خود  سپردند و قضات طبق دستور آنها به شکلهای مختلف به ترساندن و تهدید من پرداختند تا بلکه بتوانند مرا از مظالبه صد ملیون تومان پولی که بنام من گرفته ولی خود خورده بودند منصرف نمایند ولی من نه تنها که کوتاه نمی آمدم بلکه از موقف خودم بدون تزلزل و با قدرت دفاع می کردم و مسولین پرونده ام در اطلاعات نهایتا از شکست روحی و عقب نشینی بنده از مطالباتم نا امید شدند و بفکر نابودی بنده بشکلی بسیار ظریف و غیر محسوسی  افتادند که خداوند این توطئه را بمن الهام فرمود و من قبل از آنکه انها موفق به اجرای این توطئه غیر انسانی شان  شوند با بی خبر گذاشتن  نزدیک ترین افراد خانواده ام ، حتی پدر پیرم که در این زمان شدیدا به خدمات من نیاز داشت  کاملا  بی سر و صدا  از مرز خارج شدم تا آنها با کشتن من مستحق رفتن به جهنم نشوند و من هم با ادامه مساعی ام برای  استقرار عدالت در بلوچستان ظلمزده  بقیه اوفات عمرم را پُر نمایم.  و در هجرت باز هم  بازی هائی از همان نوع  در مورد بنده  ادامه دارد چون من هنوز هم یک بلوچ، یک سنی  و یک عدالتخواه هستم و چه کنم که غیر از این نمی توانم باشم و چنین  پیداست که  اینها هنوز هم  در نظام  جمهوری اسلامی شما جرم محسوب می شود،  نامه های زیادی در دوران چهار ساله تامینم  به مسئولین استان نوشته ام که اگر منتشر شود حقایق توجه طلبی را بر ملا خواهد کرد،   والسلام.

احتراماتم را به پذیرید،

          محمد آرمیان

دبیر کل
نهضت عدالت بلوچستان ایران
از پاکستان
                    


این نامه  بمنظور اطلاع همگان بصورت سرگشاده نیز منتشر خواهد شد.

۱۳۹۳ اسفند ۵, سه‌شنبه

قسمت سی و دوم از " کتاب نامه ها " - محمد آرمیان بلوچ



قسمت سی  و دوم از " کتاب نامه ها " -  محمد آرمیان



  بنام خداوندی که
هنوز هم  حافظ  گوسفندان  آدم نماست


مورخه : 19/8/1382
جناب آقای محمدی
ریاست محترم دادگستری شهرستان ایرانشهر
سلام بر قدرت نا محدود و درود فراوان بر جبروت خدا گونه تان.

موضوع:  انکار ظلم و زورگوئی و اعتراض به رفتار شما  و رسیدگی عادلانه به پرونده ام.


            احتراما، عطف به ملاقات با شما که دیروز مورخه 18/8/82 بین ساعت 11 تا 12 و نیم  در دفتر کارتان انجام شد لازم است مطالب ذیل را بشرف حضور آنجناب برسانم تا شاید در محاکمه بنده در پروسه پر پیچ و تاب این پرونده کذائی کمک به امر اجرای عدالت نماید:

1)     بنده پس از اینکه به دادگاه احضار شدم  خدمت معاون محترم قضائی آقای محمدی که با شما هم نام است رفتم که جنابعالی پرونده ام را به ایشان ارجاع تموده بودید  و ایشان  بمن گفتند که پس از مطالعاتی که انجام شده است صلاح بر اینست که قضیه شما بصورت سلمی حل شود ما می خواهیم پرونده شما را به بندیم و شما به اداره اطلاعات بروید به بینید بشما چه میگویند و ملاقاتم را با ریاست محترم اطلاعات همآهنگ کرد و مرا به آنجا فرستاد ولی در آنجا بنده را به حضور نه پذیرفتند و بوسیله نگهبان دم درب خیلی محترمانه بمن گفتند که پرونده شما در اینجا  نیست بنا بر این ما کاری بشما نداریم شما برای حل مسئله تان به زاهدان و مسئولین پرونده تان  مراجعه  کنید.

2)     من باز روز بعد به معاون محترم قضائی حاج آقا محمدی مراجعه نموده و موضوع بالا را به ایشان گزارش کردم و مصرا خواستار احضار شاکی در دادگاه و رسیدگی به پرونده ام  شدم ولی ایشان گفتند که  پروند ه شما از نظر ما تقریبا خاتمه یافته است و شما یک ملاقاتی با حاج آقا محمدی رئیس اداره بکنید چون من راجع به پرونده شما مفصلا با ایشان صحبت کرده ام ایشان در جریان قضیه هستند به بینید چه راهنمائی میکنند و بر این اساس بنده پیش شما آمدم.

3)     شما پس از سلام و تعارف و احوالپرسی مرسوم که بسیار نرم و مودبانه و خوب بود پس از اندکی بعدا بطور نا گهانی و غیر منتظره ای تبدیل به یک آدم خشن  و شدید الحن شدید و گفتید نامه ای را که شما نوشته اید من خوانده ام و در ان از کلماتی استفاده  کرده  اید که  توهین آمیز است و ما  بر اساس آن می توانیم شما را به زندان بفرستیم و گفتید که من الآن به آقای موسوی رئیس اداره اطلاعات تماس میگیرم ببینم چه می گویند.  تماس تلفنی شما بر قرار شد و شما به ایشان گفتید که این آقای آرمیان الان اینجا است ما می خواهیم ایشان را به زندان بفرستیم شما چه می گوئید؟ ایشان بلند صحبت میکرد من حرفهایش را می شنیدم بشما جواب داد که پرونده ایشان پیش ما نیست از نظر ما زندان نکنید چون ما نه میدانیم قضیه اش چیست و بهتر است که ایشان به زاهدان مراجعه کند و مسئله اش را با آنهائی که سر و کار داشته است حل کند.  ایشان را من هنوز ندیده ام ولی خوب معلوم است که آدمی منصف و شریف و بی طرف و منطقی است و به عنوان یک مسئول درستکار شایسته احترام می باشد چون حرفش را خیلی واضح، بی طرفانه و منصفانه زد دعای ما اینست که خداوند چنین افرادی را سلامت و عزت دهد.

4)     شما پس از قطع تلفن تان با رئیس اطلاعات رو بمن کردید و گفتید که من آن نامه شما را که خواندم خیلی ناراحت شدم تصمیم گرفتم که همه نیروهای منطقه را بسیج کنم تا شما را در هر سوراخی که هستی پیدا کرده بیاورند ولی منصرف شدم. ایکاش منصرف  نمی شدید حاج آقا،  چه خوب می شد نیرو هایت را می فرستادی همین آلونک های ما  را سر مان  خراب می کردند و زیر آوار می ماندیم خیلی بهتر بود از روبرو شدن با شما و تحقیر شدن. جناب من آدرس دارم و در یک آلونک بسیار محقر زندگی میکنم که هر آدم بی سر و پائی هم به آسانی بمن دسترسی پیدا می کند کافی است شما یک احضاریه بفرستید ینده فورا با کله در بارگاه عالی جناب حاضر میشوم چه لزومی دارد که شما برای پیدا کردن من تمام نیروهای منطقه را بسیج کنید و برای دولت خرج به تراشید. این حرکت شما جز اجرای یک سناریوی از پیش تنظیم شده برای ترساندن من و وادار کردن بنده برای عقب نشینی از موضوع  پرونده هیچ توجیه دیگری نمی تواند  داشته باشد.

5)     بعد به تلفنچی دستور دادید که زنگ بزند رئیس زندان را هر جا هست پیدا کند و فورا بفرستد پیش شما، و این هم یک بازی بود برای نشان دادن قدرت و ابهت و جبروت خود از یک طرف و ترساندن و به زانو درآوردن بنده از طرف دیگر.  جناب محمدی رئیس دادگستری، در این دیار گوسفندان آدم نمای به زانو درآمده، از این پس بدانید که از میان اینهمه گوسفندان زبان بسته و به زانو درآمده که شما تا حالا با آنها سروکار داشته اید فعلا این یک گوسفند آدم شده و زبان در آورده  است  و حرف میزند و می خواهد مثل انسان در کنار شما زندگی کند و تصمیم گرفته است که مرگ روی پا را بر زندگی روی زانو ترجیح دهد.  حاج آقای زورمند بنده آدمی هستم بی شیله و پیله و رک و راست و متوکل بر خدا و به همین دلیل جز در مقابل خدا که خالق و مالک و رازق و حاقظ و حاکم است لزومی برای زانو زدن در مقابل دیگران نمی بینم و خوب میدانم که این حرف من برای شما که اعتیاد به عظمت و خودکامگی، دماغت را تا حد زیادی چاق کرده است حرف خوشآیندی نیست و حتما بنده را بشکل یک آدم غیر مودب می بینید و درست از همین نقطه است که دعوا ها شروع میشود.

6)     جناب وقتی که من متوجه شدم که شما مشغول اجرای یک سناریو هستید همه حرکات و حرف هایت را زیر نظر گرفتم تا توانائی تان را در اجرای این سناریو پیش خودم بررسی کرده و نمره بدهم. نتیجه این از آب درآمد که شما انصافا بازیگر خوبی هستید اگر وارد رشته هنرپیشگی می شدید در زندگی خیلی موفق تر می شدید از اینکه وارد دستگاه قضا شده اید منظورم اینست که در انتخاب شغل اشتباه کرده اید جناب، ولی خوب حالا شده است دیکه لذا در همین جا باید هر دو کار را انجام دهید.

7)     شما در یک حرکت دیگر، صدای تان را خیلی بلند کردید دست های تان را بشکل عجیب و غریب و طلبکارانه ای بحرکت درآوردید و گفتید که ما به کسی تامین نمی دهیم کی بشما تامین داده است؟ جناب کمی آهسته تر برو،  بنده بشما عرض کردم که گوسفندی هستم که دیگر قاطی آدمها شده ام یعنی چیز فهم شده ام یعنی می فهمم که تو چه میگوئی، شما با این حرفت داری بمن می فهمانی که به این تامین دلخوش نکن مثلا ما می توانیم آنرا باطل کنیم این هم یک تهدید.  آقا حالا دیگر لازم نیست که تو به من تامین بدهی یا ندهی، چون مقامات بالاتر از تو بمن تامین داده اند و این تامین ها پس از یک عقو عمومی است که دستورش را مقام معظم رهبری صادر کرده و به وسیله وزیر محترم اطلاعات و زیر مجموعه اش به اجراء درآمده است حالا لازم نیست که تو در این کوره ده خودت را در این باره به زحمت بیندازی!  ثانیا شما باید بدانید که بنده در اینجا بدنیا آمده ام  در اینجا بزرگ شده ام یعنی تامین داده خدا هستم تو تنها لطف کن و این تامین و امنیت خدادادی ام  را  بر هم نزن، آره، و مرا به خیر تو امید نیست بد مرسان. بنده به حکم مشیت الهی و قوانین موجود کشوری و بشری حق دارم در اینجا در رفاه و امنیت و عزت و بر خورداری از حق حرف زدن در تمامی اموری که زندگی فردی و اجتماعی ام را تحت تاثیر قرار میدهد زندگی کنم که البته همه اینها بطور بی رحمانه ای از بنده و کل جامعه بومی ما سلب شده است آقای رئیس دادگستری!  آنقدر در حق ما ظلم بی حساب و کتاب شده است که حرف برای زدن فراوان داریم و این مقدار اندک تنها اولین قطرات بارانی است که میرود در آینده بطور انبوه و مستمر ببارد.

8)     جناب، شما در جریان این گفتگو چندین بار به بنده تشر زدید و ساکت ساکت کردید و اجازه حرف زدن ندادید، این در حالی است که شما از بیوگرافی بنده اطلاع کافی داشتید و خوب می دانستید که این آدم در سطح بین المللی در سمت دبیر کل یک سازمان خیلی فعال و پر سروصدا، مظلومیت  این جامعه تو سری خورده از است امثال شما ها را بی پروا فریاد کشیده است و می تواند حرفش را در هر جا به زند و از خود دفاع کند با وجود این به من تشر زدید و به شکل های مختلف تهدید کردید با این حساب معلوم نیست شما با مردمی که اصلا قادر به حرف زدن و دفاع از موقف خود در بارگاه شما نیستند چگونه رفتار کرده و می کنید و بهر حال چنین پیداست که در طول این ده سال خدمت تان در این منطقه بی حساب و کتاب در پشت این میز پر قدرت بشما خیلی خوش گذشته است و معلوم است تا کنون هیچ کسی نیامده است دو کلمه حرف حساب به شما بزند تا از این بیماری خودکامگی که به آن مبتلا شده اید پیش گیری کرده باشد.

9)     اما در رابطه با دعوای بنده با چند نفر از مسئولین پرونده ام در اداره اطلاعات زاهدان،  جهت اطلاع شما باید عرض کنم که چهار نفر از آقایان همان هائی که در ارتباط با بنده بوده اند با من درست عمل نکردند و به دلیل اینکه در اداره اطلاعات هستند و با علم به اینکه من به هیچ وجه دستم به آنها نم یرسد تعهدات شان را زیر پا گرفتند یعنی حقی را که باید بابت خسارت بمن می دادند گرفتند ولی به من ندادند و من مصر بودم که به من باید بدهند و چون من دست بردار نمی شدم اینها آمدند یک نقشه کشیدند تا بوسیله آن بنده را از مطالبه حقم منصرف نمایند و در راستای اجرای همین نقشه بود که آمدند برادر زاده ام  منصور آرمیان را که تامین داده بودند و او با اطمینان از این تامین با کمال بی خیالی مشغول تحصیل و زندگی عادی شده بود آمدند به شیوه ای بسیار زشت دستگیر کردند و تحویل شما دادند و شما هم بدون اینکه تحقیق کنید بدون محاکمه به زندان فرستادید تا من بروم به دست و پای این آقایان بیفتم و بگویم که غلط کرده ام هیچ مطالبه ای از شما ندارم و شما فقط لطف کنید این برادر زاده ام را آزاد کنید و با چنین اقدامی این آقایان به حساب خود شان گمان کردند که نیر را درست بر خال کوبیده اند  یعنی با این کار غیر قانونی و غیر اخلاقی شان هم بنده را در مقابل خود به زانو درآورده اند تا بلکه بتوانند وادار به مخبری کنند و هم از گرفتن حقم منصرف کرده باشند و این است تمام حقیقت امر،  جناب آقای محمدی رئیس داد گستری.  این اگر بی عدالتی و ظلم و زورگوئی نیست شما بفرمائید  چی هست؟  مگر ظلم و زورگوئی شاخ ودم دارد آقای رئیس؟  لذا بنده فعلا فقط خواستار روشن شدن این قضیه و رسیدن به عدالت و رفع ظلم در این پرونده هستم و بس لذا تقاضا دارم که شما بجای تهدید و ترساندن بنده و جانبداری از آنان عدالت را اجرا کنید. اینجا دادگاه است این اصلا معنی نمی دهد که شما مرتب با طرف های من تماس بگیرید که آقا چه می فرمائید با این شخص چه کار کنیم!؟ این چه نوع دادرسی است؟ شما چه نوع رئیس دادگاهی هستی؟  تو با این شخصیت دوگانه ات که تمام علائم یک آدم منافق به وضوح در شما مشاهده میشود چطور می توانی عدالت را اجرا کنی؟  اینها با اجرای این نقشه غیر اسلامی برادر زاده ام منصور آرمیان را در تاریخ نهم اردیبهشت ماه پس از ادای نماز ظهر جلو مسجد در فلکه ایران پیما دستگیر کردند، ما پس از تحقیقاتی که انجام دادیم لازم دیدیم موضوع را برای روشن شدن ذهن دادگاه طی شکایتی گزارش کنیم که بنده در تاریخ شانزدهم اردیبهشت ماه 82  یعنی یک هفته پس از دستگیری منصور آرمیان ( شماره پرونده 3496 /81 – شعبه 2 ) نامه بسیار مفصل و تندی بر علیه این اقدام ناشیانه و غیر قانونی اینها بدادگاه انقلاب اسلامی ایرانشهر نوشتم تا موضوع را رسیدگی کنند. این نامه را اگر من به یک سنگ هم نوشته بودم به حرکت درمیآمد ولی به اندازه وزوز پشه ای هم در شما اثر نکرد و باز در تاریخ 20/2/82  نامه دیگری بر علیه آقای بهرامی که عامل اجرای این بازی بوده است به دادگاه نوشتم و این شخص همان قاتل مادر من هم هست و تقاضای رسیدگی کردم باز هم مسکوت ماند و هیچ اقدامی برای جلب متهم بعمل نیامد و باز نامه ای دیگر به منظور رسیدگی امر بتاریخ 11/3/82 نوشتم ولی هیچ ترتیب اثری به هیچ یک از این نامه ها داده نشد و حالا پس از گذشت شش ماه و ده روز بلا تکلیفی و پس از ملاقات دیروز با شما و نا امید شدن از رسیدگی به این پرونده الآن دارم این نامه را بشما می نویسم تا بلکه گوشت متوجه وزوز این پشه مظلوم بشود حرکتی بکنی و دست به اقدامی بزنی.  اکر عدالتی در کار باشد وظیفه شما اینست که طرف های بنده را بیاورید به دادگاه و ما را در کنار هم باز جوئی کنید اگر من محکوم شدم تمام مجازاتی را که بمن تعلق میگیرد با جان و دل قبول میکنم و آنها هم باید چنین کنند. و گرنه من به تنهائی به سئولات هیچ بازپرسی در این دادگاه پاسخ نخواهم داد و شکایتم را در دادگاه های دیگری مطرح خواهم کرد و اگر باز هم رسدگی نشد چاره ای جز اینکه خودسرانه عمل کنیم نخواهیم داشت  و آنگاه شما اصلا حق نخواهید داشت که ما را متهم به مخالفت با نظام کنید ما مخالف آدم های بی منطق و قانون شکنی همچون شما خواهیم بود که مردم را پریشان و نظام به این مقدسی را تا این اندازه بد نام کرده اید. لطفا موضوع را کمی جدی بگیرید و تمامی مسایل ما را به روشی عادلانه و اسلامی و برادرانه حل کنید بدون اینکه بنده را مجبور به عذر خواهی از کسانی که در حق مان ظلم بی حساب کرده اند بکنی.  عملی را که شما دیروز انجام دادید و مرا مجبور به عذرخواهی کردید اصلا شایسته و برازنده یک قاضی صالح و مسلمان نیست. هیچ قاضی عادلی مظلوم را وادار به عذرخواهی از ظالم نمی کند.  اگر به عرایض بنده باز هم ترتیب اثر ندادید من مجبور به مکاتبات جدی تر و صریح تری در مرکز در سطح وزراء، مجلس، ریاست محترم جمهور و مقام معظم رهبری خواهم شد.

10) معاونت قضائی شما که پرونده بنده را به ایشان سپبرده بودید بمن گفتند که می خواهیم این پرونده شما را به بندیم و مسئله را تمام کنیم.  بنده با این فیصله خداپسندانه ایشان موافق هستم  و همان طوری که ایشان می فرمایند  بنده هم مایل به حل مسالمت آمیز و آشتی جویانه قضیه هستم اما به شرطیکه مسایل هم تمام شود و در این بین باز یک فریبکاری صورت نگیرد  و گرنه تنها با بستن پرونده ظلمی برطرف نمی  شود و حقی حاصل،  و این که نمی شود راه و رسم صلح و آشتی و بستن پرونده!  آخر با برجا ماندن مشکلاتی که موضوع شکایت است ما چگونه میتوانیم با کسانی که  اینهمه ما را به زحمت انداخته و اذیت کرده اند آشتی و روبوسی کنیم!؟

11) در پایان این مسئله را که شما همیشه به عنوان یک حربه از آن استفاده می کنید هم مطرح کنم.  هرگاه که ما از حقوق پایمال شده خود  و رفع ظلم حرف می زنیم و از خودمان دفاع می کنیم شما بلا فاصله پای نظام را وسط می کشید و ما را متهم به حمله کردن به نظام می کنید و به این وسیله می ترسانید و حق مان را زیر پا می گیرید و اذیت مان می کنید. باید عرض کنم که نظام ارث پدر هیچ کسی نیست که آنرا متعلق بخود بداند، نظام مال تمام مردم این کشور است. ما هم از نظام سهمی داریم و این سهم نباید از ما سلب شود. ما نظام را به دلیل اسلامی بودنش می خواهیم و دوست داریم و مایل هستیم که این نظام برای همیشه باقی بماند  و با اجرای عدالت در جامعه، تمایز و برتری خود را بر دیگر نظام های دنیا عملا به اثبات برساند و ملت را راضی نماید.  این همه شعار دادن بی محتوا وهی اسلام اسلام کردن متظاهرانه و نظام نظام کردن سود جویانه دیکر بس است باور کنید مردم خسته شده اند حالا کمی عمل هم بکنید، حالا کمی راست هم بگوئید. خوب شما این همه به نام نظام  و بنام اسلام در حق ما دارید بی عدالتی می کنید جز این که ما را از نظام بدبین می کنید کار دیگری که نمی کنید در حقیقت این شما هستید که دارید نظام را ضربه میزنید ولی کاسه کوزه اش را دارید سر این و آن می شکنید، آخر چرا از خدا نمی ترسید؟ لذا وقتی که ما اعتراض می کنیم اعتراض مان به ان دسته از مسئولینی است که مصدر ظلم و بی عدالتی هستند و نه نظام.  توضیخ اضافی اینست که ما  نظام، مقام معظم رهبری و دیگر مسئولین صادق و خدمت گذار را دوست داریم و می خواهیم خدماتی هم در راستای اهداف نظام و آنها انجام دهیم و وجداناٌ متعهد هستیم که در این زمینه هیچ خیانتی نکنیم. شما بعنوان یک مسئول اگر حرف و قول ما را باور ندارید تمام دستگاه اطلاعاتی کشور را بطور شبانه روزی و مستمر در جهت گرفتن مدرک خیانت در اطراف ما بسیج کنید اگر سند و مدرکی که دال بر خیانت به نظام باشد بدست آمد هر سزائی که لازم است بدهید قبول است ولی اینکه بدون هیچ دلیل و مدرکی هر روز وهر شب الکی ما را سیخونک بزنید و به شکل های مختلف همانند گذشته اذیت کنید و فراری دهید و راه های زندگی کردن آبرومندانه را به روی مان به بندید این را ما قبول نداریم و عکس العمل مناسب حتماٌ نشان خواهیم داد و نشان دادن چنین عکس العمل هائی بحکم قوانین موجود کشور حق مسلم ماست. مثلاٌ نوشتن این نامه یک عکس العمل است اگر شما آن طور رفتار نمی کردید من هرگز این طور نامه ای نمی نوشتم.

12) نامه های فوق الذکر را که بنده بشکل شکایت به آن دادگاه محترم نوشته ام از فحوای حرف هائی که میزدید چنین بر میآمد که در پرونده ها نیستند لطفاٌ دستور فرمائید این نامه ها را در هر گوشه کناری که گذاشته اند جمع آوری کرده پس از ثبت در دفتر اندیکاتور در پرونده شماره 4/298-82 شعبه 4 متعلق به اینجانب محمد آرمیان و در پرونده 3496/81 در شعبه 2 متعلق به منصور آرمیان ضمیمه نمایند تا قاضی رسیدگی کننده با مطالعه این نامه ها تمام جریان را بداند و حکمی یک طرفه و غیر عادلانه صادر نکند. این نامه را هم دستور فرمائید پس از ثبت در دفتر، ضمیمه هر دو پرونده فوق الذکر نمایند.

      بنده آثار این رفتار نادرست و غیر عادلانه ای را که شما در حق بنده انجام دادید پس از نوشتن این نامه از ذهنم پاک خواهم کرد و دعا میکنم که خداوند همه ما و شما را براه راست رهنمون گردد وبه بخشاید.
در پایان احتراماتم را به پذیرید،
والله ولی التوفیق.......

محمد آرمیان
آ
آدرس تلفاکس:- 2225128-0547
رونوشت:-

1)     جناب حاجی آقای سلیمانی نماینده محترم مقام معظم رهبری – زاهدان

2)     مقام محترم مدیریت کل اداره اطلاعات استان- زاهدان.

3)     جناب آقای ستوده مقام محترم مدیریت کل دادگاه های استان.

4)     حاجی آقا نور محمد ربوشه نماینده محترم مردم شهرستان ایرانشهر.

5)     ریاست محترم اداره اطلاعات شهرستان ایرانشهر.

6)     فرماندار محترم شهرستان ایرانشهر.

7)     جهت درج در پرونده انجانب بشماره 4/298/82 در شعبه 4.
8)      
9)     جهت اطلاع و استحضار بعضی از شخصیت های مورد وثوق.



تا اینجا به وبلاگ وتواجهی، فیسبوک  و تویتر ارسال شد.

۱۳۹۳ اسفند ۴, دوشنبه

قسمت سی و یکم از " کتاب نامه ها " - محمد آرمیان بلوچ



قسمت سی و یکم  از  " کتاب نامه ها "  - محمد آرمیان

بسمه تعالی

مورخه: 10/8/82

ریاست محترم دادگاه عمومی شعبه 4
دادگستری شهرستان ایرانشهر

موضوع: اعلام آمادگی برای حضور در آن دادگاه محترم در رابطه با پرونده شماره  4/258 – 82  اینجانب محمد آرمیان در آن شعبه

احتارما عطف به اخطاریه مورخه  13/7/82  آن دادگاه محترم  جهت حضور بتاریخ 16/7/82  مبنی بر شکایت اداره محترم اطلاعات و عدم آمادگی ام برای حضور بخاطر جراحی چشم در آن تاریخ و ارسال گواهی پزشک بضمیمه نامه 15/7/ 82  اینک بدین وسیله آمادگی خود را جهت حضور در جلسه محاکمه مربوطه در هر تاریخی که آن دادگاه محترم مقتضی بدانند اعلام میدارم . و من الله التوفیق....

با احترام،

محمد آرمیان

تلفاکس: 2225128 - 0547 

قسمت سی ام از :" کتاب نامه ها " - محمد آرمیان بلوچ



قسمت سی ام از " کتاب نامه ها" – محمد آرمیان


بسمه تعالی
مورخه:- 15/7/82
ریاست محترم دادگاه عمومی – شعبه 4
دادگستری شهرستان ایرانشهر

موضوع:- اعلام معذوریت برای حضور در جلسه محاکمه در ساعت 9 صبح چهارشنبه تاریخ 16/7/82 در رابطه با اخطاریه مورخه 13/7/82 آن دادگاه محترم متعلق به پرونده شماره 4/258-82 اینجانب محمد آرمیان در آن شعبه.

            احتراماٌ،  به  استحضار آن دادگاه محترم میرساند که بعلت جراحی چشم این جانب محمد آرمیان بتاریخ 15/7/82 و داشتن استراحت پزشکی بمدت (30) روز قادر بحضور در جلسه محاکمه در آن دادگاه محترم نیستم لذا تقاضا دارد دستور فرمایند موعدی بعد از اتمام ایام استراحت تعیین گردد تا بنده بتوانم در جلسه شرکت نمایم. گواهی پزشک معالج به ضمیمه این نامه جهت درج در پرونده تقدیم میگردد.

با تقدیم احترامات فائقه.....

محمد آرمیان
تلفاکس:- 2225128


تا اینجا به وبلاگ وتواجهی، فیسبوک و تویتر ارسال شد

قسمت بیست نهم از " کتاب نامه ها " - محم آرمیان بلوچ



قسمت بیست نهم از  کتاب نامه ها               

بنام خداوند عادل  كه  زورش  بهمه ميرسد

مورخه :-  21/5/82

جناب  آقاي محمد كاظم  محمدي  معاون  قضائي
دادگاه  عمومي  شهرستان   ايرانشهر
 قاضي  محترم  پرونده  اينجانب محمد آرميان  بشماره  (4/298-82 )  شعبه-4

موضوع : -   تبيين  بعضي  از  نكات ضروري  و رسيدگي  عادلانه  به  پرونده  فوق الذكر

          با عرض  سلام  و تقديم مراتب و احترام،   و عطف  به نامه  پانزده صفحه اي  مورخه  14/مرداد ماه  جاري (82) كه  بنا  به صلاحديد  جنابعالي و بدلايل  اخلاقي موقتا  موافقت  به  توقف آن  كردم  چون  ديدم كه  عده اي آمده  مرتكب  تخلف  و ظلم و خورد و برد  و سوء استفاده شده اند و براي اينكه  ضربه مكافات عمل مستقيما  متوجه خودشان نشود با فريبكاري و زرنگي خاصي آمده  ديگراني  را  يعني شما را سپر بلاي خود كرده و دعوا را منتقل  به شما كرده اند و خود در امان نشسته اند و من  اين  را شرط انصاف  ندانستم كه  تخلف  را  ديگراني  كرده باشند و مكافاتش بخاطر  جانبداري  از آنها بگردن كسان ديگري بيفتد به همين دليل بنا به خواست  شما موافقت  به  توقف  آن  كرده  و اصرار به  ثبت  آن در  دفتر  دادگاه  و درج  آن  در پرونده ام ننمودم  و رونوشت آنرا هم هنوز بجز براي  يكنفر به جاهاي  ديگری  نه فرستاده ام  ولي  شما  پس از مطالعه نامه به من  گفتيد كه  ما  پرونده  را مختومه كرديم  و اين  دم  دراز ديگر  چي هست كه  باز برايش درست كرده ا ي؟  جنابعالي  مختومه  شدن پرونده را  به  بنده  اعلام نكرده  بوديد  وانگهي  من  پس از اينهمه اذيت  شدن از دست اين آقايان هنوز  به نتيجه اي نرسيده ام  لذا  پرونده  چرا بايد مختومه بشود؟ اگر جنابعالي قصد  داريد  اين  پرونده را  بصورت  كدخدا منشي حل  بفرمائيد با اينكار  مخالفتي نخواهم كرد  به شرطيكه به نتيجه  عادلانه اي برسم  و سرم كلاه نرود فلذا  اگر  پرونده   مختومه  نشده  و ادامه آن هنوز  بشكل كدخدا منشي در نيامده است تقاضا دارم  اين هر دو نامه را كه هم محتوي مطالب بسيار مهم  اجتماعي و هم موارد دفاعي  اينجانب هستند در دفتر  انديكاتور و بایگانی شعبه چهارم آن دادگاه ثبت  و ضميمه  پرونده ام نمائيد و علاوه بر آن  تقاضا  دارد به مطالب  ذيل  توجهات لازم  را حتما  مبذول  بفرمائيد  تا  اطلاعات  ناشي از آن به جنابعالي كمك كند تا  موضع گيري  عادلانه تري  در اين پرونده  داشته  باشيد  و طرف هاي  بنده  كه  در اداره اطلاعات هستند و در حق ما ظلم  كرده اند و غالبا  قصد سركوب و گوش مالي هركسي را  كه در مقابل رويه غلط  و  اجحافات  آنها مقاومت ميكند  دارند با  دادن  اطلاعات غلط به جنابعالي باعث انحراف از عدالت در تصميم گيري تان نشوند و دعا ميكنم كه خداوند به همه مان  توفيق عمل منصفانه  و مخلصانه  بدهد.  قابل ذكر است  كه دادگاه هنگام وقوع ظلم تنها ملجاء مظلومان است،  مظلومان اگر از اين  پناهگاه خود نا اميد شوند دست به دفاع خودسرانه خواهند زد كه در اين صورت  جامعه دچار هرج و مرج خواهد شد و اين  دلالت  بر ضعف مديريت نظام  و  فقدان عدالت  در جامعه را  خواهد كرد و نه دلالت  بر قدرت  نظام را  و اميدوارم كه اين  حقيقت حياتي  در ذهن  قضات محترم  دادگستري هميشه  حضور  داشته باشد تا مردم از اين تنها ملجاء خود  سرخورده  و نا اميد  نشوند  :-

1)  به  آقاي  بزي كار آموز قضائي در آن دادگاه  محترم كه در نقش يك قاضي در پرونده  بنده ايفاي  نقش ميكند  بفرمائيد كه  عكس العمل  بنده  منطبق با عملكرد قاضي در محاكمه مزبور  بوده است  و اگر ايشان خيلي  زود  احساس  توهين ميكند لازم است كه مواظب  عملكرد  خودش هم باشد و ضمنا روي ايشان بسيار  ترش  و چهره اش خيلي عبوس است و اين  برازنده  يك  قاضي اسلامي نيست  و ميدانم كه ايشان اين لحن صريح  بنده را  دوست ندارد ولي چه كنم اين مشكل اوست  و حقيقتي است كه بالاخره  دير  يا زود  توسط  كسي بايد گفته شود  چون او در آنجا يك آدم معمولي و بيكاره و تماشاچي نيست  بلكه  يك قاضي است و بطور روزمره در ارتباط حاكمانه با مردم  مظلوم  و مرعوب  و توسري خورده  اين جامعه بيدفاع بومي است كه اين چهره عبوس  ايشان براي آنها ايجاد  ترس و مشكل ميكند و بهر حال اين يك تذكر خيرخواهانه است  نه خصمانه و به نفع  اوست كه در اين مورد دقت و رفع  نقيصه كند و به خاطر اين تذكر بنده از ايشان پوزش هم مي خواهم  و اميدوارم  كه ايشان  مرا  بشكل يك خيرخواه  ببيند  و نه  بدخواه  بنده  دوست دارم موفقيت  ايشان را  در اين شغل  بسيار حساس  ببينم و اين زماني خواهد بود كه او بتواند در مشكل ترين  شرايط حق را از ظالم گرفته به مظلوم منتقل نمايد  چونكه  اين يكي  از اساسي ترين  نيازهاي  جامعه  تحت ظلم و بي  دفاع ماست.

2)  حقيقت  ماجرا  در اين پرونده  صراحتا  بشرح  ذيل است و معلوماتي را كه توسط يك يا چند نفر  از  مامورين  اداره اطلاعات در اختيار شما گذاشته شده  كاملا مغرضانه و گمراه كننده  بوده است  و از  قرائن  چنين پيدا بود كه شما هم  متاسفانه كاملا  تحت تاثير آنها قرار  گرفته  و تا كنون بطور جانبدارانه اي بنفع آنها عمل  كرده ايد و من هم  مجبور شدم كه عكس العملي مناسب با رويه شما نشان دهم. اينها  با يكسري  ظاهر سازي  حقيقت  ماجرا  را  نه تنها لوث  و كتمان کرده اند بلكه  وارونه  هم نشان  داده اند.  اينها سعي دارند بنده را  آدمي ضد انقلاب  و  ناراحت  معرفي كنند ليكن  چنين نيست من آدمي  بتمام معني  طرفدار نظام و انقلاب  بودم و حالا هم هستم به شرط رسيدن به عدالت  و زندگي آبرومندانه  ولي اين آقايان تمام راههاي حمایت  از نظام را بروي ما بسته اند  و امكان اين را كه ما  براي نظام  خدمتي بكنيم از ما  گرفته اند و از نظر آنها خدمت  براي نظام  تنها مخبر شدن است و گويا اين نظام هيچ شعبه  ديگري ندارد كه  ما  در آن  با حفظ  آبرو خدمت كنيم.  وانگهي مخبري  من  و امثال من هيچ گونه ارزش اطلاعاتي و امنيتي براي  اينها ندارد  اينها  اين اصرار را فقط  به خاطر اين ميكنند  كه همان يكجو شرف را  كه  اگر در كسي باقي مانده است  از او بگيرند و  پس از آن  رهايش كنند  چون ميدانند كه  سوار شدن بر پشت  بي شرفها خيلي  آسان است  و اينها  با همين  شيوه  شرف  زدائي  بر پشت مردم  سوار هستند  و اگر  كسي بي شرف نشود و  سواري  ندهد و بخواهد  در كنار آنان  برادرانه  و با حفظ  كرامت  انساني خود  زندگي كند با او همان گونه رفتار خواهند كرد  كه  با من و خانواده ام  دارند ميكنند و اين درست همان چيزي است كه ما  به آن  اعتراض  داريم  چون  اين يك نظام اسلامي است  و اسلام با تمام  اين اجحاف ها  و  بازي هاي غير اخلاقي و غير انساني  مخالف است.  اسلام انسان را ذليل  و ضعيف و زبون نميكند و اين  بازي هاي  غير انساني در حقيقت  خارج از وظايف  روتيني و قانوني اين آقايان است  و  اين رفتار خودسرانه آنها اصلا  منطبق با قوانين  موجود مملكت ما  نيست  و من مطمئن هستم  كه  مورد  تائيد مقام معظم رهبري  و مسئولين بالاي نطام هم نيست ولي مسئولين  بالا بدون  همكاري  ما مردم  در درون  جامعه در اين سطوح پائين،   هرگز قادر به كنترل كردن اين مامورين  خود سر و قانون شكن خود نخواهند بود و اين وحشت زدگي  غير ضروري  در  افكار عمومي  همچنان  بقوت خود  باقي خواهد ماند كه مغاير  با  روحيه اسلام است و لذا  ما  مردم  حتما  بايد  براي  پاكسازي  بعضي از اين  عناصر  نادرست  و غير مطلوب  و مضر براي نظام و  جامعه حتما بايد  به كمك  مقام  معظم  رهبري،   رياست محترم  جمهوري   و  نمايندگان محترم مردم در مجلس و ديگر مسئولين  ذيربط   بپردازيم  و دست  بكار شويم تا دست  اخلال گر  بعضي  از اين  عناصر ناباب را كه در  نهاد  بسيار  مقدسي  همچون اطلاعات و امنيت كشور  نفوذ  كرده  و مانع  بر طرف  شدن  ناهنجاري هائ عمدي هستند كوتاه نمائيم.  و ما صراحتا و بدون تعارف خواستار مجازات و بر كناري  تعدادي از  همين  عناصر  ناباب  كه  در حق  ما  و مردم اين  منطقه جنايت  بي حساب و كتاب  مرتكب  شده اند هستيم. رهبر كي گفته است كه  كشور را  با  توطئه و دسيسه و  زورگوئي و حركت هاي  جنايت كارانه  اداره كنيد، رهبر كي گفته است كه مردم را از شرف  خالي كنيد، رهبر كي گفته است كه با استفاده از قدرت نظام كمر مردم را  خم كرده و  بر پشت  شان سوار شويد  و امكانات شان را غارت نمائيد؟  از اين  بازي هائي كه  اين آقايان خودسر بسر ما  مردم در آورده اند  من مطمئن هستم كه  رهبر اصلا خبر ندارد.  اينها همه اش بر عليه ما  گزارش  دروغ  به  رهبر و مسئولين بالای نظام ميدهند و ما هيچ يك از اين گزارش هائي را  كه  اين ظالمين سوء استفاده گر بهمركز ميدهند  و داده اند  قبول نداريم. اينها در مورد ما مردم بلوچ همه اش دروغ گفته اند و دارند مي گويند، همه اش بفكر چاپيدن امكانات موجود و  مستضعف كردن هر چه  بيشتر اين مردم و بد نام كردن هر چه بيشتر نظام هستند. اينها  به اندازه يك جو هم ايمان و تقوا  ندارند.  ما خواستار آمدن هيئتي از  دفتر مقام معظم رهبري و از دفتر رياست محترم  جمهوري و  اداره  ضد اطلاعات  كشور هستيم كه بيايند به استان به وضع ما مردم سخت اذيت شده  رسيدگي كنند  به حساب و كتاب اين آقايان هم برسند عده اي را  بر كنار و دارائي هاي شان را هم مصادره  کنند  و به صندوق دولت  واريز  نمايند  اين وضع  ذلت آميز و غير انساني را ما  اصلا  بيشتر از اين تحمل نخواهيم كرد يا  بيايند همه ما را بكشند و يا  از  اين وضع  نكبت بار نجات  دهند  ادامه اين وضع  محكومانه  و تحقير آميز براي مان ديگر  قابل تحمل نيست.  حقيقت  اينست  كه  بنده  يك آدم  زنده  و پايبند وجدان هستم و هرگز زير بار  زور  و  تحكم هاي غير عادلانه و غير شرعي اين آقايان اطلاعاتي  نرفته ام و هنوز هم نميروم.  اينها  خواسته شان  اينست كه من  براي شان مخبري كنم و حقيقت اينست كه نمي توانم  اينكار را بكنم  چون اين كار با مزاجم سازگار نيست  وانگهي  در محيط  زيست من  جز مشتي آدم  محروم از  همه چيز  و كاملا  وامانده و  بيدفاع و  بتمام معني  قابل ترحم  و نيازمند  بكمك  كس  ديگري كه  توان  مخالفت  با نظام  را  داشته  باشد نيست كه من مخبري شان را بكنم.  گزارش دروغ  بر عليه این محروم ترین و بدبخت ترين مردم  روي زمين معادل  پا  گذاشتن بر روي  شرف است  و در نزد من  يك جو شرف  و حفظ  كرامت  انساني  خويش  ارزشش  از  تمام اين  دنيا و مافيها  بيشتر است   من چرا يك چنين  ارزش  بزرگي  را از  دست  بدهم،   من چرا خودم را شرمنده  وجدان  و بارگاه  الهي  بكنم  و من  چرا  با  كار غلطي كه  اين  آقايان از من مي خواهند باعث محروميت هر چه بيشتر اين انسان هاي از قبل  محروم شده  بشوم؟  اين خيلي  عجيب است  كه جرم نكردن  حالا جرم شده است!!  جرم  كردن  جايزه و تشويق  و انعام  دارد  و  جرم  نكردن  توبيخ  و  تعقيب  و سزا!  خدايا  خودت  به دادمان برس!  هر چه  اين آقايان تا بحال  به سر ما آورده اند سزاي همين  جرم  نكردن و حفظ  شرف  بوده است  و بس.   من  هيچ جرم  ديگري  مرتكب  نشده  بودم.  اينها  مرا كه به تمام  معني در خط  نظام بودم  به  زور و با تعقيب هاي  شبانه  روزي فراري  داده و  در خط مخالف نظام قرار دادند و از اين  وضع  نادرست  آنها با  زرنگي خاصي  بهره ها بردند و ما مصيبت ها كشيديم. اي لعنت بر خباثت!    خدايا  تو  در جاي حق نشسته اي  و ميداني كه  من  دارم  راست مي گويم و تو گفته اي كه  الصدق ينجي و الكذب يهلك و من باين فرموده تو يقين كامل دارم فلذا  منتظر  نجات  ار سوي تو هستيم از  دست اين  آقايان مسئول بی وجدان  و بي تقوا.

            در سال  69  كه من  بيك  كار خيلي ساده  اكتفاء كرده  و براي  بدست آوردن  يك  لقمه  رزق حلال  در چابهار به مغازه داري پرداختم ولي اينها به خاطر عدالت خواهی راحتم نگذاشتند و هر روز  بنحوي  اذيتم  ميكردند  تا  جائيكه  احساس  خطر  كرده  و  با  ضرر خيلي  زياد   كار و بارم را جمع كرده و قبل از آنكه  بلائي  بسرم  بياورند  فرار  كرده  بخارج  رفتم و  با  تشكيل سازماني  سرو صداي  بسيار  ايجاد كردم  و آنها هم  بشيوه  هاي  مختلف  به  تعقيب ما پرداختند و ما هم  بر اساس  عملكرد آنها عكس العمل مناسب  و مشابه  نشان  مي داديم  و اينها  از  اين مخالفت هاي  ما  خوب  بهره برداري  كرده  وخود را از نظر مالي  هر چه  چاق  و چاقتر كردند  و بالاخره  در اواسط  سال  80  بود كه باز  بفكر  تامين مخالفين  افتادند و پس از  كوشش  زياد بالاخره ارتباط  شان  با من هم  بر قرار  شد  و من قبل از  آماده شدن  براي گرفتن  تامين، نامه هاي  مفصل و متعددي نوشته  و  از  امارات   براي  اين  آقايان  فاكس كردم  كه  رونوشت همه آن نامه ها  موجود است  و در صورت  لزوم  ارائه  خواهم  داد  و  بالاخره  هيئتي  از اين  آقايان  براي  تامين  دادن من  به امارات  آمد  و اينها  مرا مطمئن كردند  كه  بيايم  داخل  همه  مشكلات  و مسايلم  توسط اين آقايان حل خواهد  شد  و شرايطي  فراهم خواهند كرد  كه  من  بجاي كار  سياسي  بكار هاي  فرهنگي و عمراني  به  پردازم و من آمدم.   اينها  اصرار كردند كه من  انحلال  " نهضت  عدالت  بلوچستان "  را  اعلام  كنم و من  گفتم كه اول  شرايط  يك  زندگي  عادلانه را  برايم فراهم  كنيد  تا  من  باور كنم كه رفتار شما  ديگر  با ما عادلانه شده است و من  بعد  انحلال  آنرا  اعلام  خواهم كرد و  اينها  پس از وقت گذراني زياد بمن  اعلام كردند كه  ميلغ  ( فلانقدر) براي شما  تامين  شده است  شما يك شماره  حساب  بدهيد  ما آنرا براي تان حواله  ميكنيم و بعد دوباره تلفن  زدند كه  خودمان  به ايرانشهر ميآئيم و بطور نقدي و حضوري  بشما  پرداخت خواهيم كرد. آمدند  و پولي  ندادند  و يك  كلك  بمن زدند و رفتند ومن همچنان بلا تكليف  و منتظر حقي هستم كه اين آقايان  به من بدهند ولي  اينها چون  فكر ميكنند كه  زور  دارند و كسي  زورش  به آنها نميرسد هر بار  بنده را به نحوي  دست  بسر كرده اند  و آخرين  برگي كه بكار گرفتند دستگيري برادر زاده ام  منصور  آرميان  بود  كه خود  تامين  داده  و مطمئن كرده  بودند و  به شيوه اي  بسيار  زشت  كه  اصلا  مناسب  وجهه  يك  نظام اسلامي نيست  دستگير كرده و بزندان فرستادند تا  بنده  را  از اين طريق تحت  فشار قرار داده  و براي آزادي اش مجبور به التماس كنند و منصرف از تقاضاي پولي كه حقم هست بشوم.  اما  بنده نه  تنها كه  از  اين  اقدام اينها  به هيچ وجه وحشت زده و منفعل نشدم بلكه خوشحال هم شدم چون اينها با اين كار شان دست  خود شان را رو كردند  و  بنده نه  تنها كه  التماسي نمي كنم  بلكه  از اين  فرصت طلائي استفاده كرده  و پاي  شان را با طناب قانون آن چنان محكم خواهم بست كه  تا  زماني كه همه حقايق روشن نشده است امكان رهائي از آن  نباشد.  بنده از دست چهار نفر كه در ارتباط  با من  و پرونده ام  بوده اند  و مرتكب  تخلف  شده  اند  اگر  مسائل  بصورت  كدخدا منشي  حل نشد  در نامه جدا گانه اي شكايت خواهم كرد و تا رسيدن به  نتيجه  ادامه  خواهم داد.

         اين را هم  بدانيد كه  بنده آنطورعددي نيستم كه بي دليل  بتوانم با  اداره  اطلاعات  خودم را درگير  كنم  ولي وقتي كه تعدادي از اين آقايان به لجبازي افتاده و  راه هاي  زندگي را  به رويم  بسته اند  تا  بمن  ثابت  كنند كه  زور دارند ولي من  كي گفته  ام كه  زور ندارند،  زور نظام كلا  در اختيار  این ها است.  بنده  حتي  در نوشته هايم  هم  بارها  به  زورمندي  اين آقايان اعتراف كرده ام  ولي  حرف من  اينست كه  اين  زور را  در جائي  بكار  به گيرند  كه  لازم  و ضروري  باشد  من  كسي  نيستم كه به خواهند زور شان را به من  نشان بدهند.  من  فقط  اين را ميگويم  كه نظام ما  يك نظام اسلامي است  و اسلام   مخالف  زورگوئي و ايجاد ترس و وحشت  در جامعه است  چرا مردم  بايد همه  اش  در حال ترس و لرز  زندگي  كنند  و  چرا عده  اي از اعتمادي كه  نظام  به آنها كرده است  و  به آنان عزت و مسئوليت داده است  دارند سوء  استفاده  ميكنند  و مردم  را از نظام  بد بين مي نمايند.  اينها  حرفهائي است كه بايد  زده شود  و بايد  به آنها  رسيدگي  شود  وگر نه  بدون  تعارف بايد گفت  كه  به اين  ترتيب  نظام  بدون  تهاجم  و فشار خارجي  خود بخود از  درون  هم خواهد پاشيد و ما خواستار  چنين  چيزي نيستيم،  ما نمي خواهيم  يك  نيروي  لائيك  و  بي خدا و لامذهب  بر  سر نوشت ما مردم مسلمان و خدا پرست چنگ  بيندازد و براي تامين  چنين خواسته اي لازم است كه بعضي مسئولين خودسر نظام در اين سطوح  پائين هرچه زودتر توجيه شوند و دست از زورگوئي  و بي عدالتي  بر دارند  و شرايطي را فراهم كنند كه همه ما  در مملكت و زادگاه خود بطور آبروندانه اي بتوانيم  زندگي كنيم اين كجايش احتياج  به اين همه جنجال دارد؟  اين كجايش  احتياج  به اين همه قائم موشك بازي و ايجاد رعب و وحشت و اتلاف وقت دارد!؟ ماحصل كلام اين كه بنده تقاضا دارم كه اداره اطلاعات استان رفتار بهتر و مناسب تري با ما در پيش گيرد و دست از اذيت و آزار ما بر دارد و مسئولين اين اداره لطف بفرمايند ترتيبي اتخاذ  كنند كه ما در زادگاه مان بتوانيم آبرومندانه و براحتي  زندگي كنيم  و آنگاه  ما هم  قول خواهيم داد  نه تنها هيچ  عملي كه با نظام  در تضاد باشد  انجام  نه خواهيم داد  بلكه  با تمام  وجود  در هر چه استحكام بخشيدن  بنظام  مشاركت  و همكاري خواهيم كرد.
 
          تقاضا دارد جنابعالي  ترتيبي  اتخاذ  بفرمائيد كه  موارد  فوق الذكر در  يك  جلسه  شوراي تامين  امنيت شهرستان مطرح شده و بطور عادلانه اي حل و فصل كردد تا  ما  به توانيم  بدون دغدغه و بدون  ترس و لرز يك  زندگي آبرومندانه كه حق  هر انساني است داشته  باشيم  و در مسير نظام حركت كنيم  و هر  بار به بهانه اي جدید متهم به ضد نظام  و غيره نگرديم  و مسئولين محترم هم وقت شان صرف مسائل مهم تري كه كمك به تنفيذ عدالت  و شكوفائي مملكت ميكند  بشود و السلام.
            خداوند بشما اجرعظيم عنايت بفرمايد  كه كمك  به حل اين قضيه مي فرمائيد و خدا كند كه  در صف   صالحان و نيكو كاران  قرار  بگيريد.

 با تقديم احترامات  شايسته،

محمد آرميان

آدرس  تلفاكس  :-   0547 -  2225128


تا اینجا به وبلاگ نهضت عدالت بلوچستان، قیسبوک و تویتر ارسال شد.