۱۳۹۵ تیر ۱۰, پنجشنبه

قضیه بلوچ و بلوچستان - قسمت دهم

قسمت دهم - قضیه بلوچ و بلوچستان
بنام الله مقتدر
سلام و درود بهمه آنهائی که با چشم باز و در نظر گرفتن تمام حقایق و واقعیت های موجود بر روی زمین  قدم بر میدارند و از بلند پروازی های ایده گرایانه  و خیال پردازانه که غالبا سبب سقوط میشود پرهیز می نمایند.
           ما در نهضت عدالت بلوچستان  با حکومت مستبد و تمامیت خواه و ضد بلوچ جمهوری  باصطلاح اسلامی ایران  سروکار داریم  و برای دفع ظلم از  سر خود و رسیدن به عدالت اجتماعی که شکل عملی آن همانا  رسیدن به خودمختاری در نظامی فدرال است در حال مبارزه  هستیم   و آنچه را که در مورد بلوچستان شرقی می نویسیم فقط جنبه  دلسوزی و آگاه سازی دارد  برای آنهائی که  با  وجود داشتن حکومتی ایالتی و خودمختار در کشور پاکستان باز هم در بدختی مطلق بسر می برند  و متاسفانه  عاجز از درک حقایق موجودی هستند  که سبب اصلی بدبختی آنان شده است.  هدف فعالین سیاسی بلوچ  باید خوشبخت کردن ملت خود  با استفاده از امکانات موجود باشد  نه اینکه وارد ماجراهای حساب نکرده ای شوند که بطور قطع و یقین سبب بدبختی بیشتر و یا سبب نابودی کامل ملت شان  میشود. ملت هائی که در حکومتهای فدرال زندگی میکنند نظیر امریکا و آلمان و غیره بسیار پیشرفت کرده و خوشبخت زندگی میکنند سبب چیست که مردم  بلوچ با برخورداری از نظامی فدرال و داشتن حکومت ایالتی باز هم در بدبختی مطلق بسر میبرند!؟
          حقیقت و واقعیت اینست که  با کوشش و فعالیت خیل عظیمی از مسلمین شبه قاره هند تحت  قیادت مردان بزرگی  همچون محمد عالی جناح و علامه اقبال لاهوری و تعدادی از علمای سر شناس،  کشور اسلامی پاکستان در سال 1947 میلادی به وجود آمد  و مسلمین مبارز که  برای رسیدن به این هدف فداکاری بیش از حد کرده بودند  این پیروزی بزرگ خود را با شور و شوق فراوان  جشن گرفتند و به سرور و شادکامی پرداختند که  بالاخره پس از کوشش و فداکاری  خیلی  زیاد سر انجام  خود صاحب یک کشور مستقل اسلامی شده اند و این حق آنان بوده است  که دست به چنین اقدامی زده اند تا به یک کشور مستقل اسلامی برسند.
           موسسین  کشور پاکستان پس از تأسیس آن اداره  این کشور را در قانون اساسی خود بصورت فدرال اعلام کردند تا مردمان هر ایالتی با برخورداری از حکومتی محلی منطقه خود را با میل خود اداره نمایند ولی متاسفانه و هزار متاسفانه حکومت ایالتی بلوچستان توسط  نوابان و سرداران ظالم و فرعون صفت  به گروگان گرفته شد و این فرعون ها  در طول این شصت و هفتاد سال گذشته  با مردم خود همان کردند که نمونه اش را در طول تاریخ بشر کمتر میتوان دید. اخیرا که حکومت مرکزی پاکستان اقدام به جلوگیری از خودکامگی بیش از حد این خدایان مردم بلوچ کرده است تا اصلاحاتی در راستای بهبود زندگی مردم منطقه صورت گیرد حضرات تازه بفکر استقلال افتاده اند تا استقلال شخصی و خانوادگی شان بر ملت بلوچ بهم نخورد و در شکل بلوچستانی مستقل باقی بماند.   
            این حقیقت را هم  نباید فراموش کنیم که پیشرفت و پس رفت ملت ها رابطه مستقیمی با عملکرد سران و رهبران آن دارد.  عملکرد رهبران اگر همراه با دلسوزی و احساس مسئولیت و اخلاص  در پاسداری از حقوق مردم شان باشد که ملت های شان ترقی و پیشرفت میکنتد و به خوشبختی میرسند  ولی بر عکس  اگر سرکردگان یک ملت افرادی متکبر و ظالم و خودخواه  باشند  نه تنها که پیشرفت و سعادتی در کار نخواهد بود  بلکه  فلاکت و بدبختی تنها سر نوشتی است  که نصیب ملت های شان خواهد شد  و مصداق این مثال در بلوچستان شرقی به وضوح مشاهده میشود.
          این حقایق را برای آنهائی توضیح میدهم  که در شرایط فعلی حقایق زمینی و بسیار ملموس و بیش از حد خطرناک مسئله  استقلال  را در نظر ندارند  و در عالم رویا و ایده آلیسم زندگی میکنند.  استقلال طلبی  و یک پارچه کردن بلوچستان بزرگ در شرایط فعلی  که تحت کنترل سه کشور با شرایط کاملا متفاوت  است اقدامی بس نسنجیده و خطرناک است  چون این حضرات  خطرات  مهلکی  را که  برای رسیدن به این هدف  بر سر راه  است اصلا مدّ نظر ندارند و وارد شدن در این  قضیه بیش از حد خطرناک و دور از دسترس کاملا واضح است که   نتیجه  دیگری جز نابودی کامل این ملت را به دنبال  نخواهد داشت.  پس به اینان  باید گفت:  چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی!
          برای رسیدن به این هدف خیلی بزرگ  اولین شرط داشتن یک رهبری واحد، دلسوز و کاملا فداکار است. این شرط اساسی در استقلال طلبان بلوچستان شرقی موجود نیست چون می بینیم که  چندین رهبر خودسر بدون بر خورداری از حمایت مردم و با سوابقی بسیار سیاه و ضد مردمی هر کدام بطور جداگانه و بدون اینکه یکدیگر را قبول داشته باشند با پول و ثروت بادآورده ای که  حق مردم شان بوده است  در لندن نشسته اند و شب ها را در کلوپ های  پر  عیش و عشرت با دوستان خارجی خود شام شاهانه میخورند و از همه  لذت های زندگی بهره کامل میگیرند و روز ها در رسانه ها اشک تمساح می ریزند،  واویلای بلوچستان سر میدهند و حال زار مردم بلوچ را بنمایش میگذارند.  استقلال ملت ها توسط این گونه رهبران عیاش و سوداگران سیاسی در هیچ جائی هرگز بدست نیامده است  و این بازی خطرناکی که این رهبران خودسر در جای امن نشسته و به راه انداخته اند جز نابودی کامل ملت بلوچ نتیجه دیگری بهمراه نخواهد داشت این حقیقتی است که باید قبل از وقت بخاطر بسپارند.  در پست آینده سوابق این رهبران باصطلاح استقلال طلب را بر رسی خواهیم کرد تا به بینیم اینها برای ادعائی که دارند شرایط لازم را هم  دارند یا نه  و یا اینکه فقط  از نا توانی و درماندگی ملت شان دارند سوء استفاده میکنند و مشغول رونق بخشیدن  دکان سیاسی خود هستند و برای شان مهم نیست که چه بر سر ملت شان می آید. باید بدانیم که ملت بلوچ  در تمام دنیا  تنها ملتی است که بدترین، خائن ترین، فاسد ترین  و بی رحم ترین دشمنان خود را بصورت قهرمانان ملی خود می بیند آیا چنین ملتی حقیقتا  قابل ترحم نیست؟؟ آیا چنین ملتی راه رهائی را پیدا خواهد کرد؟؟  تا پست آینده الله مقتدر یاور و نگهدارتان باد.
محمد آرمیان
دبیر کل:  نهضت عدالت بلوچستان
بتاریخ : 11/ 4/ 1395 شمسی
مطابق با:  1 / 7 / 2016 میلادی

           

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر